دیگه دلم نه پول میخواد نه آغوش نه مهمونی
نه حتی
آیــــــــــنده ….
دلم ……
.
..
.
.
بچـــــــگیمو میخواد !
پاهای شنــی دستای کاکائویی !
دلم میخواد وقتی بلال میخورم کـــل صورتم
زغالی شه !
100 بار یه سرسره ی 1 متری رو برم
بازم خسته نشم !
چایی رو با 10 تا قند بخورم !
بستنی و پفک و لواشکو باهم بخورم !
سر چیزای مسخره
انقد بــــخندم بیافتم کف اتاق !
آدامس بچسبونم زیر میز کلاسا !
عیدیامو بریزم تو اون قلک
دلم میخواد بازم رو دیوار نقاشی کنم … مورچه
هارو بکشم !
دلم میخواد وقتی گریه میکنم مــادرم اشکمو
پاک کنه نه
پیرهن تنم !
دلم میخواد شبا توخواب غلت بزنم جای اینکه
حرف بزنم !
1000 تومن تو جیبم باشه اما دلم خــــوش
باشه !
از شاخه درختا بالا برم
غروبای بعضی روزا فقط منتظر ” آنشرلی ”
باشم !
ولم کنی تا صب تو شهربازی بمونم !
.
.
.
بزرگترین اشتباهم این بود که آرزو کردم بزرگ
شم !
دنیای آدم بزرگا خیـــــــلی سرد و تنهاس……
[ پنج شنبه 93/8/29 ] [ 8:44 عصر ] [ راضیه جزینی ]
[ نظر ]